ناگویا




با خود می‎گفت: « زندگی با بی خبری از این که کی هستم و چرا هستم ممکن نیست، دانستن این راز از من ساخته نیست. در نتیجه زندگی برایم میسر نیست.

در لحظه ای از ابدیت، در میان ماده ای بی‎نهایت، در نقطه‎ای از فضای بی‎کران حباب کوچکی پدید می‎آید و لحظه‎ای می‎پاید و بعد می‎ترکد. من همین حبابم. »


آنا کارنینا |جلد دوم| - لئون تولستوی - سروش حبیبی - انتشارات نیلوفر - | صفحه‎ی 963 |




«هنوز جر‎ و ‎بحث بسیار شدیدی را که بین پدرم و یک مرد صهیونیست درگرفت به خاطر دارم. این مرد برای جمع آوری پول به نفع اسراییل به خانه‎ی ما آمده بود، و پدرم از صهیونیسم نفرت داشت. حتی فکر وجود چنین مشربی به نظرش احمقانه می‎رسید. بازخواهی سرزمین فلسطین پس از دوهزار ساله به نظرش همان قدر بی معنی می‎رسید که مثلا ایتالیایی‎ها خواستار پس گرفتن آلمان باشند، چرا که زمانی نیروهای روم باستان آن را اشغال کرده بودند. می گفت که تنها پیامد چنین ادعایی خونریزی دائمی است. زیرا یهودیان باید با همه‎ی جهان عرب درافتتد . و از این گذشته، بیت المقدس چه ربطی به او داشت که اهل اشتوتگارت بود.»


از کتاب «دوست بازیافته» اثر فرد اولمن به ترجمه مهدی سحابی | نشر ماهی




. قضیه ی زندگی درونی آدم ها هم از همین قرار است. امروزه روز هر کسی می تواند از خیلی چیزها با خبر باشد. لعنت به شیطان، من چه طور می توانم به وکیل مدافعم ثابت کنم که با خواندن آثار یونگ به غریزه ی آدم کشی خود پی نبرده ام، که مارسل پروست حسادتم را به من نشناسانده است، که اسپانیا را همینگوی، پاریس را ارنست یونگر، سوییس را مارک تواین، مکزیک را گراهام گرین به من معرفی نکرده است، که با خواندن آثار برنانو پی نبرده ام که از مرگ می ترسم، که با مطالعه ی آثار کافکا احساس به مقصد نرسیدن خود را کشف نکرده ام و بسیاری از چیزها را از توماس مان نیاموخته ام؟ .


اشتیلر - ماکس فریش - علی اصغر حداد - نشر ماهی - |صفحه‎ی 184 |



 

. تو به قدر کفایت به خود رنج داده ای که سرنوشت انسانیت را از یاد ببری. تو دیگر ساکن سیاره ای سرگردان نیستی. تو هیچ پرسش بی جوابی از خود نمی کنی. تو یکی از آن جاخوش کردگان حقیر شهر تولوزی. هنگامی که هنوز فرصتی باقی بود کسی شانه هایت را نگرفته و تکانت نداده است. اکنون گلی که تو را سرشته خشکیده و سخت شده است و از این پس هیچ چیز در وجود تو نخواهد توانست آهنگساز خفته یا شاعر یا کیهان شناسی را که چه بسا زمانی در تو بود بیدار کند.

 

زمین انسانها - سروش حبیبی - انتشارات نیلوفر - |صفحه‌ی 23 |

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

قالب پاورپوینت پایان نامه آموزش راه اندازی سایت هَذَا بَلَاغٌ ساعت مچی دوربین های فیلمبرداری و سینمایی Thomas کلینیک زیبایی فلورانس دوربين هاي ديجيتال فایل تو فایل